غروب اون روز پاییزی یادت میاد...

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی/اما تا قایقی اومد از منو دلم گذشتی

غروب اون روز پاییزی یادت میاد...

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی/اما تا قایقی اومد از منو دلم گذشتی

ساده دل

در این وقت بی وقتی           به تو فکر می کنم

خواستنت اشتباه بود   و داشتنت ....

(اشتباه میکنم؟)؟

خواهش من از سر دل بود                ای....ساده دل!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
اشتباهی یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ق.ظ http://eshtebahi.blogsky.com

سلام
میخواهم دروغ بگویم
آنقدر دروغ
که حالت خراب شود
بیا ببین....

سلام
خیلی وبلاگت جالب وقشنگه
بازم به من سر بزن
بدرود

یاسمین یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:47 ق.ظ http://rue.blogsky.com

به جای دسته گلی که فردا در قبرم نثار می کنی امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن. به جای سیله اشکی که فردا برمزارم میریزی امروز با تبسمی شادم کن به جای اون متن های تسلیت که فردا برام می نویسی امروز با یک پیغام کوچک خوشحالم کن من امروز به تو نیازم دارم نه فردا


سلام
زیبا نوشتی
وبلاگتم عالیه
موفق باشی

اونقدر نوشتت قشنگ بود که منو دگرگون کرد
منم اونو یواشکی تو وبلاگم نوشتم
البته با اجازه شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد