با مرده ای در درون خویش به ملال سخنی
می گویم.
هوا خاموش ایستاده است
از آخرین کوچ پرندگان پر هیاهو سالها می گذرد
آب تلخ این تالاب اشک بی بهانه من نیست
به چه می گریی نمیدانم
زمستان ها همه در من است
به هر اندازه که بیگانه سر بر شانه ات بگذارد
باری آشناست غم
(شاملو)
از شعرای قشنگت لذت می برم.
اومدم تا توی یه مهمونی دعوت کنم.تولد جزیره س و همه دعوت شدن.جشن و پای کوبیست.خوشحال می شم ببینمت.به امید دیدار
ممنون که به کلبه ی کوچیک ما سر زدی
بازم از این طرفا بیایید.
تولد جزیره کوچیکت رو تبریک می گم.
یا حق.