من کی ام؟
یه در به در
گمشده ی محله ها
پشت پا خورده ترین
صدای شهر بی صدا
از کجا؟
جنوب شهر
اونجا که بن بست نفس
وسط یه ضبدرم
خونه به دوش و خسته
توی چاراهی که از چهار طرف بن بست
دیوارارو من ساختم
اونا کار من اند
وسط یه ضبدرم
ببین که نعره می زنم
آره من خودم خودمو زندونی کردم
آره من خودم خودمو تو چاردیواری انداختم
سلام
خیلی جالب بود خیلی حال دادی
به ما هم سر بزن
تبادل لینک
سلام
ممنون به وبلاگ من سر زدی
من لینک شمارو قرار دادم
وبلاگتو دیدم
خیلی قشنگ نوشتی
سلام
ممنون به وبلاگ من سر زدی
تبادل لینک موافقی
سلام
شعر تلخیه!
سلام
شعر تلخیه!
سلام
ممنون به وبلاگم سر زدی
امیرجان بادرودی گرم.......
نوشته ات زیبا وسرکش است
اگرچه عنصرامیدوتلاش کم تردرآن می بینم
تمام چهاردیواریها ساخته ذهن ما هستند
همه زندانها ویران شدنی اند
ازفریاد گفتی......... فریادکن بی بهانه..... اینجا خانه دلت است...... بگو همه دل و اپسی هایت را
دلیل نعره ات را.......... سکوت را بشکن....... درکت می کنم
بااحساسی وقدرواژه هارا می شناسی
تندرست و موفق وشادکام باشی
سلام
ممنون از همدردیت
در مورد تبادل لینک
سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
سلام
ممنون که بلاگ من سر زدی