چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست
مرا در اوج می خواهی...تماشا کن تماشا کن
دروغ بودم من از دیروز
مرا امروز حاشا کن
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند
تو هم بگذر از این تنها
فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم
به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن
چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند
مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند
گمان کردند که هم دردند
ببخشد دوباره مزاحم شدم میتونم لینکت کنم ؟؟؟؟
مزاحمت چیه
شما مراهمید
من پایه تبادل لینک هستم
چقد غمگین!!!!
سالهای زیادی رو با ترانه های مرد غمگین صدا داریوش زندگی کردم
در واقع درستش اینه:
همه خود درد من بودند
گمان کردند که هم دردند
از کمکتون متشکرم
اصلاحش کردم
بازم به کلبه کوچیک من سر بزن
سلام .ممنون که به کلبه درویشی من سر زدی .چه جمله ی قشنگی : هر قطره اشک عاشق امضای خداست/.
راستی عکسهای وبلاگت هیچ کدوم بار نشدن .چراش را نمیدونم.... بهر حال موفق باشی. بازم بهم سر بزن خوشحال میشم
سلام
بسیار زیبا
وبت حرف نداره پسر
درد و بلای وبت بخوره تو سره این وب های بی نمک بی خود
کوچیکه خودتو داریوشم هستیم
بازم دستت درد نکنه
ممنون میشم اف یا مایل بدی
نیلوفری باشی
گل دختر