غروب اون روز پاییزی یادت میاد...

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی/اما تا قایقی اومد از منو دلم گذشتی

غروب اون روز پاییزی یادت میاد...

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی/اما تا قایقی اومد از منو دلم گذشتی

کاش کوچیک بودیم............ وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود

 ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم. کاش کوچیک می موندیم

تا حرفامونو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد که می زنیم

 باز کسی حرفامونو نمی فهمه

کویر همیشه تنهاست پس تو باران باش و بر کویر ببار 

نظرات 2 + ارسال نظر
آزاده پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:45 ق.ظ http://yas-sefid-17.blogsky.com/

سلام
بلاگت جزو معدود بلاگهای بود که تا آخرش رو خوندم.
عالی بود و...
تداعی خاطرات ...
تا ابد شاد ، عاشق و جاری باشی.

سلام
ممنون از لطفت
منم بلاگ شمارو کامل خوندم
فکر کنم به دلیل نزدیکی تبع شعری مون باشه
من لینک شمارو قرار دادم

پیمان پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:05 ق.ظ http://www.ghaliooooon.blogsky.com

سلام
دوست دارم خیلی کوچیک شم قد یک ساقه انگور
اره
خیلی جالب بود
مرسی

سلام
ممنون که به بلاگ من سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد